انرژی مردانه بیش فعال، دنبال فتح قله ای پس از قله دیگر است. او از گردآوری فتوحات خسته نمی شود و اگر از حرکت بایستد، خود را سرزنش میکند و شکست خورده می داند. مردانگیِ بیش فعال یا به وضوح به دنبال تایید و کف زدن دیگران است یا کاملا زیر پوستی. اگر برای او مردود ساختن یا تایید و تشویق دیگران مهم نباشد، او با یگانه دشمن درونی اش مواجه می شود: انتقادگر و کمال طلبِ منفیِ درون که همواره با او در نبرد است. او می گوید کافی نیست! هیچ وقت کافی نیست، باید بیشتر تلاش کنی. این انرژی بیش فعال چنان به فرد فشار می آورد که می تواند او را تا آستانه ی دیوانگی ببرد. ذهن از حرکت باز نمی ایستد و مدام در دعوایی با فرد است که بیشتر فکر کن، بیشتر عمل کن، از حرکت ایستادنِ تو مساویست با شکست.

تسخیر توسط آنیموس

حالا بحث انرژی مردانه بیش فعال با نگاه به آنیموس را آغاز می کنیم. اگر این عدم تعادل انرژی مردانه به سوی بیشینه، برای زنان بیفتد، اسیر آنیموس می شوند و حس می کنند تسخیر نیمه مردانه خود شده اند. بر اساس مشاهدات و تجربیاتم، این بیش فعالی، برای زنان می تواند بسیار گرانتر تمام شود چون از نظر فیزیولوژیکی، آنها را همراهی نمی کند. به این معنا که بدن زن و هورمونهای زنانه، در این بیش فعالی، آسیبهای جدیتری می بینند تا فیزیولوژی مردانه و هورمونهایش. زن در این حالت می تواند تا جایی پیش برود که حتی به جنسیتش شک کند.

تسخیر توسط آنیموس- نجمه عشقی کوچ کوچینگ

اخیرا خانمی به من مراجعه کرد که متاسفانه دارای این بیش فعالی آنیموسی است و این وضعیت به حدی وخیم است که او مدام از من و خودش می پرسد آیا من زن هستم یا مرد؟! شوربختانه سلطه آنیموس به جایی می رسد که روان زن با آن همانندسازی می کند. امروزه شاید بیشتر از هر زمانی، شاهد این تسخیر توسط آنیموس در زنان هستیم. زنها با #زنانگی بیگانه شده اند و جوامع فریاد می زنند که زنانگی ضعف است! اما چه کسانی این فریاد را سر می دهند؟ مردانگیِ از تعادل خارج شده و بیش فعال! مردانگی تشنه قدرت و شهرت و مقام! این مردانگی، هر چه بیشتر زنانگی را سرکوب می کند و اعلام می دارد که زنانگی ضعف و انفعال است!
مردانگیِ از تعادل خارج شده، چنان در جایگاهش ثابت و فیکس شده که نمی تواند وجوه تمایز بین زنانگی سالم و زنانگی بیمارگونه را تشخیص دهد. شوربختانه این مردانگی بیمارگونه نه تنها تصوری بیمارگونه و ضعیف از زنانگی دارد، بلکه آن را تولید و جذب می کند. هر جا جلوه هایی از مردانگی بیش فعال مشاهده کردید، به دنبال آن سویش بگردید.
برای روشن شدن ماجرا، مثال می آورم:
از بند اول نوشته ام کمک می گیرم. مردانگی بیش فعال، آنگاه که در حال فتح است و لحظه ای از حرکت باز نمی ایستد، توانایی تسلیم آگاهانه ندارد.‌ کم پیش می آید او با خودش در صلح و پذیرش باشد. کم پیش می آید مهربانانه به خودش اجازه ی استراحت و تفریح بدهد. اشتباه را برنمی تابد و بیشتر اوقات خودش را نقد می کند. گفتگوی درونی همواره با شدت پا برجاست و سکوت و سکون را بلد نیست. چنین حالت انرژیکی ای، با همدلی و عشق غریبه است. در درک احساسات و حسهای خودش و دیگران دچار چالشهای جدیست و یا در این شرایط می گریزد یا “منفعل” برخورد می کند. دیدید؟ “انفعال”! او چیزی را به زنانگی نسبت می دهد که خودش تولید می کند و حاصل تجربه ی فرافکنی شده ی درونی اوست. بی شک اگر فعالیتی بیمارگونه وجود دارد، انفعالی بیمارگونه هم از پِیَش می آید.
به زبان بسیار ساده اگر حالت تعادل را ۵۰-۵۰ بگیریم و اگر بیش فعالی ای در یک سوی طیف داشته باشیم که آن را به ۸۰ برساند، سوی دیگر طیف از حالت تعادل، ۳۰ تا کم دارد. پس ضعیف عمل می کند. اما کسی که یک سمت طیف فیکس شده و به آن “عادت” کرده است و فکر می کند یگانه راه موفقیت را طی می کند، اصلا این را نمی بیند و متوجه نمی شود. آنگاه که در یک سوی طیف بیشتر مایه می گذارد، ناخودآگاه از جای دیگری خرج می کند و در انتها، چیزی که در آن کمبود دارد را بد و ضعیف خطاب می کند!
دیدگاه امروز مردمان هم راجع به زنانگی مشابه همین است. من هم روزی چنین نگاهی داشتم تا متوجه شدم این از ضعف درونی من ناشی می شود. هیچ کدام از این دو انرژی برهم برتری ندارند و فقط هستند، همین! هر دو به شکل طبیعی وجود دارند و یکی بدون دیگری نه وجود دارد و نه معنا!

 

نجمه عشقی Najme Eshghi
نویسنده، مترجم، کوچ حرفه ای، مدرس ریکی

نجمه عشقی Najme Eshghi
پیج اینستاگرام:
@najme.eshghi.coach
@reiki.najme.eshghi