در این نوشته به مساله مواجهه با هیجانات و احساسات در مسیر رشد و سلوک می پردازم. اگر با مفهوم سلوک آشنا نیستید، به سادگی می توانید به این نوشته به چشم کلیدی برای رشد و ارتقای ذهنی و روحیتان نگاه کنید که لازمه راه هر کسیست که می خواهد در زندگی اش رضایت و رهایی را بیشتر و بیشتر احساس کند.

سالک مبارز به هیجانات و احساساتش آگاه است و آنها را سرکوب نمی کند. بسیاری از اشخاص به اشتباه تصور می کنند احساسات مخل راه سلوک هستند. اما باید بدانیم انکار و سرکوب است که مخل راه سلوک است. دامنه ی احساسات وقتی دیده و پذیرفته شوند، به مرور زمان کاسته می شود و احتمالا جایی حول نقطه ی صفر به نوسان در می آید. لازم است به عنوان نویسنده ی این متن اعلام کنم من در این نقطه نیستم و احتمالا تا رسیدن به اینجا، قرنها زمان نیاز دارم.
معلمی دارم که برای توصیف این نقطه از عبارت “پوکر فِیس” 😐 استفاده می کند. منظور او این است که سالک به نقطه ای می رسد که چیزی او را تکان نمی دهد و بهم نمی ریزد؛ چه هیجانی مثبت و چه منفی. البته این عبارت پوکر فیس بار منفی همراه خود دارد و به من حس انکار می دهد. آن نقطه ی نوسان حول صفر، به نظرم بیشتر به این شکل است: 🙂 (چیزی شبیه لبخند ملیح بودا)

اما تا پیش از رسیدن به آن نقطه، باید به چند چیز توجه کنیم. مایی که در مسیر سلوک اول راهیم، باید بیشتر مواظب وضعیت پوکر فیس باشیم‌. اکثر اشخاصی که در این حالتند در انکار و سرکوب به سر می برند‌ و به سادگی این را اقتدار تلقی می کنند در حالیکه زیر پوسته ی آن، هیجانات سرکوب شده ای مدفون شده اند که در زمانش، به حساب ما خواهند رسید.

چگونگی مواجهه با احساسات

سالک انواع احساسات در مسیر رشد و سلوک را می شناسد و به الگوهای هیجانی و رفتاری خود آگاه است. او شکارچی قدریست و پیش از هر چیز، خودش را شکار می کند. بنابراین او خودش را به دقت زیر نظر دارد و مطالعه می کند. او می داند هر موقع چیزی او را برانگیخته می کند، در واقع با آن چیز، “مساله” دارد. مساله یا دغدغه ی او ممکن است ناخودآگاه باشد و آن حالت پوکر فیس که پس از مدتی می تواند تبدیل به “نقاب” و “عادت” شود، بر ندیدن و انکار مساله تاکید و او را به مرور ضعیفتر می کند.
سالک با کنار گذاشتن نقاب، به عمق مساله ی خود می رود و شاهد گره های هیجانی می شود که در دل آنها، انواع هیجانات و باورها وجود دارند و به “خاطره” ای پیوند زده شده اند. مثلا فلان اتفاق در کودکی او، منجر به هیجانی به شدت منفی شده و او برای خلاص شدن از تهدید، یک واکنش دفاعی خاص را برگزیده و گره ای درونش تشکیل شده که در واقع به مانند بسته ایست که شامل محتویات بالاست.‌ او این بسته ها را یک به یک باز و بررسی می کند. با مواجهه و شکافتن آنها، او وارد حالت پذیرش می شود و به مرور می آموزد رفتاری عادت گونه، آنطور که گره درونی حکم می کرد انجام ندهد. در این پروسه سطح انرژی سالک، بالا و بالاتر می رود زیرا انسدادها پشت سر هم باز می شوند. هر چه بسته های انرژیکی در اعماق پایینتری از روان باشند، مواجه شدن با آنها سختتر است.

پس از اینکه سالک در این درون نگری روی غلتک بیفتد، شاهد افزایش اقتدار و سطح انرژی اش خواهد بود. نه به این معنا که بی احساس می شود یا رنج نمی کشد. او ممکن است از درد به زانو دربیاید اما خوب می داند چیزی درون او برای همیشه تغییر کرده است. قدرت با اولین نشانگان ضعف که از بیرون یا درون به ما تحمیل می شود می شکند. می توانید یک آدم بیمار را مشاهده کنید که نقاب قدرت زده بود ولی در اوج درد، چقدر حالت انرژی اش متفاوت است. اما اقتدار کیفیتی عجیب و جادوین دارد که حتی در سختترین و زجرآور ترین روزهای زندگی سالک، کیفیتش همچنان هویداست. فرد رنج می کشد اما همچنان اراده ای عجیب برای ادامه مسیر دارد. تعهد او برای پیشروی، محکم است؛ ولو افقی بشود و به بستر بیفتد؛ حتی اگر در اوج درد، زاری سر دهد. فردی که اقتدار را شناخت هرگز از آن دست نمی کشد.

یکی از گفتگوهای اصلی سالک با خودش، مهم جلوه ندادن اوضاع و به وسیله آن، شیفت به دیدگاه سطح بالاتر است. او وقتی رنج می کشد، خودش را از شرایط جدا و از بالا به اوضاع نگاه می کند. بدین صورت درک می کند که مساله اش مثل خودش، چیزی مهم و جدی نیست و حتی با روحیه ی طنز، آن را به سخره می گیرد. دقت کنید او انکار نمی کند چون ترس و تهدیدی وجود ندارد تا او در پاسخش، به واکنش دفاعی دست بزند! این شیوه بسیار به صرفه جویی در انرژی کمک می کند و اجازه نمی دهد او به دام ناله و شکایتهایش بیفتد.

نجمه عشقی Najme Eshghi
نویسنده، مترجم، کوچ حرفه ای، مدرس ریکی

نجمه عشقی Najme Eshghi
پیج اینستاگرام:
@najme.eshghi.coach
@reiki.najme.esh