ایجاد مانع در ترس از صمیمیت ناخودآگاه صورت می گیرد و از طرفی خود فرد مسئول آن است بی آنکه بداند. خواندن این متن موجب بهت زدگی شما خواهد شد؛ چرا که خواهید فهمید خود شما مسئول جذب یا ساختن سناریوهایی هستید که در آنها شکست می خورید و هرگز رضایت مد نظرتان را از روابط عاطفی، کسب نمی کنید. افرادی که ترس از صمیمیت دارند، سناریوهایی را انتخاب می کنند که در آن نتوانند از یک حدی بیشتر به نفر مقابلشان نزدیک شوند. این انتخاب کاملا ناخوداگاه است. مثلا دو نفر ممکن است در خیابان از روبروی یکدیگر عبور کنند یا بهم کشش پیدا کنند بدون اینکه بدانند یکی یا هر دو، در رابطه ای جدی هستند. این جذابیت طرحواره ای است. این تله ای ناخوداگاه و انرژیکی است که بدون اطلاع ما کار می کند. زخمهای آدمها مثل قلاب در هم گیر می کند‌. یک نفر به دیگری دل می بازد و ناگهان متوجه می شود برای بودن در کنار او، موانعی جدی وجود دارد.
این موانع می توانند متنوع باشند، مثلا علاقمندی به فردی که متاهل یا معتاد کار است. بهرحال این مانع تراشی در ذهن فردی که از صمیمیت می ترسد، وجود دارد. تحیرآور است که فرد متوجه شود این انتخابِ ناخوداگاه خود اوست و عمدیست! چون او عمیقا از درون تمنا دارد که با فرد مقابل در هم نیامیزد و یکی نشود و ازین امر به شدت وحشت دارد؛ او خودش فردی دارای مانع را انتخاب می کند و گاهی هم او واقعا خودش مانع می سازد! اگر از پیش مانعی نداشته باشد، خودش تولید مانع می کند‌. برای مثال اشخاصی هستند که ازدواج رضایت بخشی ندارند. اما هرگز حاضر نیستند از این ازدواج خارج شوند. در نتیجه از آن به عنوان مانعی برای در امان نگه داشتن خود از ترس از صمیمیت، استفاده می کنند. یعنی چه؟ یعنی فرد با وجود اینکه از ازدواجش راضی نیست در این رابطه می ماند و البته نه خدمتی به خودش می کند نه همسرش! آن وقت خارج از ازدواج روابط موازی را شروع می کند و هر بار که نفر سوم می خواهد از حدی نزدیکتر شود، او مانعی طبیعی برای جلوگیری از این نزدیک شدن دارد: همسرش! او هر بار برای خودش و نفر سوم به گونه ای این بهانه را می آورد که من متاهل هستم و نمی توانم جدا بشوم. ممکن است فرد توجیه های منطقی زیادی بیاورد که نسبت به فرزند و همسرم دلسوزی دارم و…و… اما اصلِ مساله این نیست. تحیر آور است نه؟
اگر در رابطه ای، هیچ کدام از طرفین، موانع جدی نداشته باشند، به دلیل ترس از صمیمیت، یکی از آنها یا هردویشان، شروع به تولید‌ مانع می کنند. مثلا یکی خودش را در کار و تحصیل غرق می کند و از هر بهانه ای استفاده می کند تا بگوید سرش شلوغ است و زمان ندارد تا نگذارد فرد مقابلش از حدی به او نزدیکتر شود.

ممکن است در بدو رابطه یا کمی بعد از آن، یکی از طرفین، خودش را به شکل موازی درگیر فرد دیگر بکند تا از اینکه خودش را تماما در اختیار کسی قرار دهد و نزدیکی را تجربه کند، بگریزد. البته در این بین، قطبِ مقابلِ ترس از صمیمیت، “ترس از رها شدن” است و در جای جای این سناریوها می تواند نقش مکمل را بازی کند. مراد از این نوشته، دادن درس اخلاق به خواننده ی عزیز نبود و نیست که رابطه ی خارج از ازدواج بد است یا خوب. بلکه بررسی تله های ذهنی است و اینکه ذهن چگونه ما را به بازی می گیرد و در یک چرخه ی معیوب می اندازد و سالها آنجا نگهمان می دارد بی آنکه بدانیم چگونه خود و دیگری را فریب می دهیم.

نجمه عشقی Najme Eshghi
نویسنده، مترجم، کوچ حرفه ای، مدرس ریکی

نجمه عشقی Najme Eshghi
پیج اینستاگرام:
@najme.eshghi.coach
@reiki.najme.esh